- دست مایه
- موضوع
معنی دست مایه - جستجوی لغت در جدول جو
- دست مایه
- سر مایه
- دست مایه
- پولی که با آن کسب و تجارت کنند، سرمایه
- دست مایه ((~. یِ))
- سرمایه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه سرمایه اندک دارد، اندک اطلاع کم معرفت
امکانات
سرمایه، مایه دست
ابراز قدرت
غلاف و کمر شمشیر
دستاویز، آلت
پریشان حواس شدن حواس پرت گردیدن جمعیت خاطر را از دست دادن
آلت، دستاویز، ابزار کار، تحفه و ارمغان
مایه ای ازماست که بشیر زنند تا ببندد و ماست گردد
غلاف و کمر شمشیر
شتاب زده و مضطرب، کسی که بخواهد با هول و شتاب کاری انجام بدهد