جدول جو
جدول جو

معنی دست مایه - جستجوی لغت در جدول جو

دست مایه
موضوع
تصویری از دست مایه
تصویر دست مایه
فرهنگ واژه فارسی سره
دست مایه
سر مایه
تصویری از دست مایه
تصویر دست مایه
فرهنگ لغت هوشیار
دست مایه
پولی که با آن کسب و تجارت کنند، سرمایه
تصویری از دست مایه
تصویر دست مایه
فرهنگ فارسی عمید
دست مایه
((~. یِ))
سرمایه
تصویری از دست مایه
تصویر دست مایه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سست مایه
تصویر سست مایه
آنکه سرمایه اندک دارد، اندک اطلاع کم معرفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دستمایه
تصویر دستمایه
امکانات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دستمایه
تصویر دستمایه
سرمایه، مایه دست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست نمایی
تصویر دست نمایی
ابراز قدرت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دست میان
تصویر دست میان
غلاف و کمر شمشیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست موزه
تصویر دست موزه
دستاویز، آلت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست پاچه
تصویر دست پاچه
پریشان حواس شدن حواس پرت گردیدن جمعیت خاطر را از دست دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست موزه
تصویر دست موزه
آلت، دستاویز، ابزار کار، تحفه و ارمغان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماست مایه
تصویر ماست مایه
مایه ای ازماست که بشیر زنند تا ببندد و ماست گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست میان
تصویر دست میان
غلاف و کمر شمشیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دست موزه
تصویر دست موزه
((~. زِ یا زَ))
تحفه، ارمغان، دست آویز، آلت، وسیله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دست پاچه
تصویر دست پاچه
((~. چِ یا چَ))
عجول، شتابزده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دست پاچه
تصویر دست پاچه
شتاب زده و مضطرب، کسی که بخواهد با هول و شتاب کاری انجام بدهد
فرهنگ فارسی عمید